مطلق: ذائقه موسیقیایی مثل مُد در جامعه شکل میگیرد/ موسیقی ارزشی باید نگاه فرهنگی داشته باشد نه بازاری+ فیلم
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۴۳۵۳۰
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ زهره سعیدی: محمد مطلق متولد سال ۱۳۶۰ است، بیست سال در زمینه موسیقی آذربایجانی فعالیت کرده و در خانوادهای از این جنس پرورش یافت، میگوید، شش سال است به صورت حرفهای به فعالیت نوازندگی میپردازد، نوازنده نقاره آذربایجانی است و از چهار سال گذشته نیز یک ساز جدید (کلارینت) به دامنه فعالیتهایش اضافه کرده و این روزها نیز در عرصه موسیقی فولکلور فعال است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ارتباط با ذائقه موسیقیایی جامعه، موسیقی سلامت و تغییر گرایش عموم و فعالیتهای موسیقیایی در دوران کرونا خبرگزاری آنا پروندهای در دست دارد که در این رابطه با محمد مطلق به گپوگفت پرداختیم و مشروح آن را در ادامه میخوانید:
دانلود فیلم اصلی کد ویدیوبه عنوان سوال نخست درباره فعالیتهای موسیقیایی خودتان در این سالها بفرمایید.
علاوه بر آن چیزهایی که درباره زمینه شروع فعالیتم مطرح شد، من از سال ۹۶ در تالار وحدت با بزرگان موسیقی کشور آذربایجان (صاحب پاشازاده، طغرل اسدلایو، آبگول میرزعلی اف) و همچنین نوازندگان دیگر کار کردم، و با وحید علیپور رهبر ارکستر آلنام در آذربایجان آشنا شدم و فرصتی شد که با ارکستر ایشان همکاری داشته باشم.
به نظر شما در شرایط فعلی هنرمندان میتوانند براساس فعالیت هنریشان ارتزاق کنند؟
به شخصه ارتزاق بنده از راه موسیقی نیست و موسیقی یک فعالیت حاشیهای برایم محسوب میشود و نیاز اقتصادی به درآمد از راه موسیقی ندارم، اما اگر بخواهم درباره وضعیت اقتصادی نوازندگان صحبت کنم، به عنوان مثال یک نوازندهای که به صورت مستمر زندگی خود را وقف تمرین، اتود و مطالعه میکند و نسبت به زمان و انرژی که صرف این رشته کرده، بهرهبرداری متناسبی هم میخواهد ببرد اما این اتفاق برایش نمیافتد.
چطور میشود که یک موسیقی، که در فرهنگ و ساختار یک جامعه ریشه ندارد، قطب موسیقی جوانان و نوجوانان میشود؟
ببینید هوش به معنی توانمندی در تطبیق است، ذاتا انسان چه خودآگاه و چه ناخودآگاه سعی میکند خود را با محیط تطبیق دهد. به عنوان مثال، فرض کنید از یک آپارتمان بزرگ به یک خانه کوچک نقل مکان کردید، سعی میکنید خود را با شرایط جدید تطبیق بدهید، این اتفاق میتواند به صورت ناخودآگاه هم رخ دهد.
وقتی یک حرکت یا فرهنگ خاص در جامعه گسترش پیدا میکند مثل یک نوع موسیقی خاص، از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، سعی میکند خودش را جزو یکی از علاقمندان این دستهها قرار دهد و در واقع با یک بخش از جامعه با حمایت از آن ژانر همراه شود. مثل حمایت از تیمهای فوتبال، که با این حمایت، خود را جزو یک گروه گسترده اجتماعی قرار میدهند که البته مُد در جامعه هم به همین صورت شکل میگیرد. یعنی میتوان با تبلیغات و ارزش گذاری بر روی یک طراحی لباس غیر موزون و حتی نازیبا با جامعیت بخشیدن به آن بخشی از جامعه که میل به عضویت در گروه های اجتماعی را دارند تشویق به پیروی از آن طراحی کرد.
موسیقی ارزشی یا غیرارزشی هم همینطور شکل میگیرد منتها به یک مدیریت کلان نیاز است که تأثیرات این انواع موسیقی را بررسی کند، اینکه برنامه ریزی درستی در زمینه تغییر این ذائقه داشته باشد ، آسیب شناسی شرایط موجود را انجام دهد و گرایشات را بررسی کند، بررسی کند که چرا جامعه گرایش به یک سری موسیقی های خاص در دورهای پیدا میکنند، بنابراین چنین موردی در حد و اختیار جامعه نیست، یک دیدگاهی است که باید به صورت مدیریتی آسیب شناسی شود.
موسیقی که به طور اخص دربارهاش صحبت کنیم و در جامعه عمومیت بیشتری دارد در واقع همان موسیقی پاپیولار است، که دیدگاه مارکتی یا بیزنسی در آن وجود دارد، مثل سینمای مارکتی که در تولید آثار آن، کمترنگاه فرهنگی و ایدئولوژیک وجود دارد و عموما بازخوردهای اقتصادی یک کار را مدنظر قرار میدهند و در این زمینه با استفاده از بازیگرانی که چهرهتر و مشهورتر هستند یا فعالان عرصه موسیقی معروف سعی در بالابردن بازده اقتصادی آن دارند و البته مسئله مهم دیگر تفاوت واژه نامدار بودن با هنرمند بودن است.
منظورتان از موسیقی ارزشی چیست؟
منظورم موسیقی است که از پیشینه فرهنگی و متد خاص برخوردار باشد. ما در موسیقی فرم و قالب داریم، فواصل صوتی خاص مثلا از فاصله اول تا چهارم چند میزان است و به چه صورت به فاصله پنجم برسیم و همچنین چگونه برگشت کنیم، اینها فرمهای موسیقی را تشکیل میدهند. ازاین قبیل ترکیب ها انواع آرتیکولاسیون در موسیقی مقامی میتوان نام برد. حال شما چه با این متد آشنایی داشته باشید یا نداشته باشید به طور ناخودآگاه گوشتان این فرمها را شنیده و به عنوان رفرنسهای اصلی موسیقی درک کرده است. اگر تولید کنندگان موسیقی در این قالب استاندارد کار کند، قطعا میتواند تولیدی در عرصه موسیقی با فرم خاص داشته باشد که مورد اقبال واقع شود.
از نظر من اجزای ریتم موسیقی ایرانی بسیار قوی است، مثل تنبک و تکنیکهای بسیار جذابی در آن وجود دارد، اما به علت سونوریته این ساز برای عموم جامعه جذاب نیست به همین دلیل نوجوان و نسل امروز عموما جذب اینگونه ریتم نمیشوند و ترجیح میدهند که به سراغ موسیقی با ریتم درام و بیس پرحجم بروند، درحالی که هیچ محتوای هنری هم در آن نمیتوان یافت.
در مورد موسیقی رپ که قاعدتا با محتوا سروکار دارد و با ملودی کاری ندارد نیز شرایط به همین صورت است.
متاسفانه امروز برای جذب مخاطب با استفاده از الفاظ سخیف و رکیک در این نوع موسیقی، بعضا نوجوان متناسب با شرایط روحی و اجتماعی نامناسب درگیر آن میشود و بدان جامعیت میدهد.
در این میان نام چه کسی را میتوان هنرمند گذاشت؟
تعریف هنر به معنای به وجود آوردن و خلق کردن است، به تقلید نمیتوان واژه هنر را اطلاق کرد. به عنوان مثال میتوان یک زبان جدید آموخت یا موسیقی فراگرفت و عینا حرکات را تکرار کرد، این یک زبان است که یاد گرفتیم. ولی هنر در معنای واقعی خود به معنای خلق کردن و به وجود آوردن است، به نظر من شاید بداهه نوازی و آهنگسازی در موسیقی را بتوان هنر نامید.
قطعا موسیقیهایی که امروزه با بیتهای آماده و با استفاده از چند Pattern و همچنین استفاده از خوانندگانی که به وسیله انواع Auto Tuneها وارد این عرصه شدهاند نمیتوان نام هنر اطلاق کرد.
چطور میشود که، موسیقی در سبد خانواده قرار میگیرد؟
به اعتقاد بخش زیادی از جامعه، موسیقی یکی از نیازهای اساسی زندگی نیست، شاید یک نوجوان و جوان درخانواده انرژیاش را روی تحصیل و سلامت بیشتر بگذارد تا چیزهای دیگر، اما من اینطور فکر نمیکنم چون احساس میکنم اگر یک نفر از سنین هفت ـ هشت سالگی با متد پیانو آشنا شود، چند اثر و قطعه بنوازد، شخصیت متفاوت تری پیدا میکند نسبت به همان جوانی که در کوچه و خیابان با دوستانش وقت میگذراند.
بنابراین به نظر من میتوان به یک کودک و نوجوان برای الگوسازی خط ارزشی دارد تا در آن مسیر قرار بگیرد چرا که من اگر یک اسطوره ورزشی از کودکی داشته باشم، در هر جایی میگردم تا مسیری که او رفته را دنبال کنم ، با شیوه زندگی و تفکرات او آشنا شوم ، سبک زندگی او را پیگیری می کنم و خلاصه همه اینها زندگی مرا متأثر میکند. همه ما هم یک سری الگوی رفتاری داریم که قطعا اگر این الگوها درست باشد به ما کمک میکند.
حال باز هم میگویم خانواده نمیتواند در این زمینه جبری برای کودک داشته باشد چرا که موسیقی ذائقهای است اما میتواند یک خط فکری گزینشی برای کودک و نوجوان ایجاد کند، با یک زندگی ارزشی او را آشنا کند و این در زندگی او بی تأثیر نیست. مثلا شما زندگی موسیقیایی استاد جلیلی شهناز را در نظر بگیرید اینکه با چه کسانی وقت گذرانده و چه کرده، اشعاری که در موسیقی استفاده شده، همه و همه انسان را به تفکر وا میدارد و این تفکر ، مسیر زندگی فرد را تعیین میکند و در نهایت زمینه را خانواده میتوانند فراهم کنند
فضای مجازی را چطور میبینید؟
اتفاقا در بین همه زیانهایی که دارد، موارد مثبتی هم دارد. در حال حاضر در زمینه موسیقی نوازندگان بسیاری هستند که در سطح فضای مجازی ، آموزشهای Basic و رایگان ارائه میدهند که این آموزشها برای آشنایی هنرجویان خیلی خوب هستند، به شرطی که خانوادهها فرزندانشان را در عرصه موسیقی به سمت موسیقی ارزشی سوق بدهند.
میل به دیده شدن و بزرگ شدن یک نیاز اساسی در وجود انسان است. به طور مثال اگر در اقلیمی که زندگی میکنم، یک نوازنده کلاسیک جایگاه خاص و ارزشمند داشته باشد، در آن مسیر حرکت میکنم تا به آن جایگاه برسم. در طول این مسیر با تحمل مشقتها، فقدانها، از مشکلات مالی گرفته و هرچیز دیگر را با صبوری تحمل خواهم کرد تا به آن جایگاه ارزشی دست پیدا کنم، اما اگر مقصد و جایگاه نهایی مشخص نباشد و شرایط مثل امروز باشد، بقیه هم ارزشی برای هنرمندان قائل نمیشوند.
نکته پایانی؟
موسیقی در دنیا دارای ژانرهای متفاوت است که هر کدام دارای جذابیتها و زیباییهای مختص به خود هست و به هیچ نوع موسیقی نمیتوان با تعصب نگاه کرد.اما از نظر من موسیقی ارزش هنری دارد که حداقل از یکی از تکنیکهای نوازندگی، آهنگسازی و یا شعر با محتوا در آن استفاده شده باشد.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: نوازنده ارکستر ارکستر آلنام موسیقی موسیقی ارزشی عرصه موسیقی نظر من
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۴۳۵۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مروری بر آثار ایرانی در بینال ونیز/ آنجا که نگاه پایان میگیرد
خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی؛ غرفه ایران در شصتمین بینال هنر ونیز از ظهر روز ۸ اردیبهشت ماه با حضور محمدرضا صبوری سفیر ایران در ایتالیا از غرفه ایران رسماً آغاز به کار کرد. در این دوره از بینال هنر ونیز، ۵ هنرمند ایرانی نقاش با موضوع «کودکان غزه» اثر دارند.
در بیانیه جمهوری اسلامی ایران در شصتمین بینال هنر ونیز با عنوان «هنر بدون مرز» و به قلم محمد خراسانی زاده رییس پاویون ایران آمده است:
«ما انسانها فرزندان آدم و حوا همه از یک ریشه و یک خانوادهایم و برادران و خواهران یکدیگر محسوب میشویم. شادیها و غمهایمان مشترک است، اندوه و درد و ستم دیدن هر ملتی برایمان تلخ است و موفقیت و شادکامی هر ملتی بدون تضییع حقوق دیگران برای همه شادی آفرین خواهد بود پس در چنین شرایطی چگونه میتوانستیم بی تفاوت بمانیم و سکوت پیشه کنیم؟ پس اگر بنی آدم اعضای یک پیکرند باید زبان رسای هنر را به عنوان فریادی غضب آلود در اعتراض به این ظلم بی سابقه به کار میگرفتیم و با دست هنرمندان چیره دست و صاحب نام ایران اسلامی گوشههایی از ستمی که بر همنوعان مان میرود، نمایان میساختیم. چنان که شاعر ایرانی سعدی شیرازی چنین سروده است:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
شعار «خارجی ها همه جا» در شصتمین دوسالانه هنر ونیز زمینه مناسبی را فراهم کرد که جمهوری اسلامی ایران عنوان بنی آدم اعضای یک پیکرند را برای نمایشگاه رسمی خود برگزیند تا یادآوری کند که به دور از هیاهوهای رسانه ای، هنری دارای ارزش والاتری است که شان انسان ها را محترم بشمارد و عدالت و شرافت و انصاف را به روشنی ترسیم کند.
در غرفه ایران کوشیدهایم تا مرزهای قراردادی بین کشورها را برداریم و از دریچه انسانیت بخشی از لحظه های اندوهناک تاریخ این روزهای بشریت را به تماشا بنشینیم، گاه با آثار تجسمی که نوآورانه و خلاقانه حرف هایی تازه برای گفتن دارند، گاه با چیدمانی که مخاطب را در موقعیتی متفاوت قرار می دهد، گاه با فناوری واقعیت مجازی که پدیده های فیزیکی را به چالش می کشد و گاه با تلألو تصویر در هنر آینه کاری ایرانی که همچون درخشش ستارگان در میانه کهکشانها نور امید را برای روزگاری بهتر بر تاریکی های امروز دنیا میتاباند. البته همه این ها نمونههای کوچکی از هنر هنرمندان ایرانی است که مرزها را شکستهاند و پیامی است از وارثان تمدن هشت هزار ساله ایران که بر دیوارهای بنایی در شهر کهن ونیز برنشستهاند. آن روز فرا خواهد رسید که رنجها و ظلمها به پایان میرسد؛ مرزهای غیر واقعی فرو خواهد ریخت و همه انسان ها یک امت واحد خواهند شد.
این روزها کام همه جهانیان از آن چه بر مردم مظلوم و مقتدر فلسطین میگذرد، تلخ شده است. در این نقطه از دنیا جنایاتی شگرف در حال وقوع است که بهتر است نام آن را نسل کشی و جنایت علیه بشریت بگذاریم. کودکان بی پناه فلسطینی تنها به جرم این که در سرزمین مادری شان به دنیا آمده اند و فقط به این علت که فلسطینی هستند. روزهایشان را با بمب، موشک، کشتار، گرسنگی و آوارگی به شب می رسانند و شب هایشان را با ترس و واهمه می گذرانند.»
همچنین، امیر عبدالحسینی مدیر هنری، پژوهشگر و کیوریتور ارشد غرفه ایران در شصتمین بینال هنر ونیز متنی با عنوان «والایی؛ در سرزمینی که برای صلح آفریده شد» نوشته است:
«هنرمند به جای همه آنان سخن میگوید که قادر به سخن گفتن نیستند. این کلام آندره تارکوفسکی سینماگر نامدار روس است که هنرمند را به مثابه یک پیامبر میدانست؛ چرا که هنرمند «زیبایی» را همراه با آیینهای اخلاقی میآفریند اما آنجا که هنرمند قادر به سخن گفتن نیست تکلیف چه خواهد بود؟ آنجا که موضوع بزرگتر از توان و داشتههای هنرمند است، چه باید کرد؟ فرض کنید نویسندهای، نقاشی یا فیلمسازی بخواهد عظمت و اندوه و ایثار مردم غزه را بیان کند. چنین چیزی شدنی است؟ هنرمند و نویسنده هر چه بکوشد نمیتواند اقیانوس این واقعه را آنگونه که رقم خورده در ظرف هنر و کلام بریزد. با این همه آموزههای ما تعریفی جامع تر از هنر ارایه میدهد و افعال بلند مرتبه ای را برابر با هنر می داند. در آرمان شهر فلاسفه غرب و شرق و نگاه فیلسوفان اسلامی هنری ارزشمند است که فضایل والا به همراه داشته باشد و این فضایل همان است که در شهادت این نظر کردههای بهشت خداوند به زیباترین شکل نمایان شده است. آیا در شهادت هزاران کودک معصوم غزه چیزی جز دیدن موقعیت است. این نظریه توصیف تجربه های نامتناهی مانند ایمان، امید، شکوه، شگفتی ستایش، هراس مرگ و ... را شامل میشود و به امور فراموش ناشدنی تاب نیاوردنی و از همه مهمتر تفکر برانگیز اشاره دارد. از نظر لیوتار امر والا در نمایش امور نمایش ناپذیر معنا مییابد و به تصویرگری نوعی از احساس میپردازد که تخیل انسان قادر به درک عظمت و قدرت آن نیست.
از این منظر است که هنر نقاشان صاحب نامی چون مرتضی اسدی، کاظم چلیپا، غلامعلی طاهری، عبدالحمید قدیریان و مصطفی گودرزی اهمیت مضاعفی دارد و تجربه نابی از زیباشناختی «هنر والا» را به نمایش میگذارد. بازنمایی عنصر ناب هنری یکی از سه موضوعی است که کاندینسکی لازمه شکل گیری هر اثر هنری میداند. این نقاش و نظریه پرداز هنر، شرط دیگر را چنین میداند که هنرمند فرزند زمانه خودش باشد و اثر او بازتاب کاملی از تجربه هایش را منعکس کند. دارا بودن بیان و سبک فردی سومین خصوصیت اثر هنری از دیدگاه کاندینسکی است. سه ویژگی مهمی که در آثار این هنرمندان نقاش نمایان است تا تصویری از «والایی» را به کودکان غزه و به آیندگان تقدیم کنند. این همان تفاوت «امر جمیل» و «امر جلیل» و به تعبیری هنر زیبا و هنر والا است که در اندیشه فلاسفه ای چون لیوتار مطرح شده است. از سخن این اندیشه گر قرن بیستم چنین بر می آید که وقایعی وجود دارد که احساس و ادراک می شود اما قابل بیان نیست و وظیفه هنرمند بازنمایی آن است.»
در ادامه گزارش، به قطعه شعر محمود درویش که کنار آثار هنرمندان قرار داده شده و پیشینه هنرمندانی که آثارشان در بینال هنر ونیز ارایه شده است، اشاره میکنیم.
جز قلبش چیزی نیافتند
مرتضی اسدی نقاش ایرانی است که پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تحصیلات تکمیلی خود را در رشته تصویرسازی در همان دانشگاه ادامه داد. سپس برای تحصیل در مقطع دکتری در رشته تاریخ هنر و باستان شناسی هنر اسلامی به دانشگاه پاریس سوربن رفت. اما سپس تحصیل را رها کرد و برای پایان دوره دکتری رشته پژوهش هنر به ایران بازگشت. اسدی به عنوان طراح و نقاش در نمایشگاه های گروهی و انفرادی بسیاری در ایران و سطح بین المللی شرکت کرده است. او برنده جایزه سوم طراحی تمبر پستی به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر در توکیو و برنده جایزه دوسالانه نقاشی جهان اسلام است. وی عضو هیات علمی دانشگاه هنر شاهد و عضو انجمن نقاشان ایران (AIP) است. وی دبیر و عضو هیات داوران جشنواره ها و رویدادهای هنری متعدد، استاد راهنما و مشاور پایان نامه های دانشگاهی بوده و با انتشارات هنری دانشگاهی همکاری داشته است.
تابلوی نقاشی مرتضی اسدی که همچون دیگر آثار اسدی تابلویی مفهومی است، هم به صورت اصل اثر نمایش داده شده و هم برای آن نمایشی ویژه در نظر گرفته شده است. همچنین قطعه شعر محمود درویش با عنوان «جز قلبش چیزی نیافتند» نیز در توضیحات این تابلو قرار دارد که شنیدنی هم است؛
سینهاش را تفتیش کردند
و جز قلبش چیزی نیافتند
قلبش را تفتیش کردند
غیرِ ملتاش چیزی نیافتند
صدایش را تفتیش کردند
به غیر اندوهش چیزی نیافتند
اندوهش را تفتیش کردند
جز زندانش چیزی نیافتند
زندانش را تفتیش کردند
جز خودشان را در بند نیافتند
و شب، شب بود
و آوازخوان، آواز میخواند ...
شهیدی است که شهیدی آن را حمل کند
مصطفی گودرزی هنرمند و پژوهشگر هنر ایرانی است. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به فرانسه رفت و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته هنرهای تجسمی از دانشگاه رن فرانسه دریافت کرد. سپس به طور همزمان ۲ دوره دکتری را به پایان رساند. پس از بازگشت به ایران به عضویت دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درآمد و اکنون استاد گروه آموزش عالی است. وی علاوه بر نقاشی، در زمینه طراحی گرافیک، ساخت فیلم مستند، پژوهش، ترجمه و تالیف کتاب نیز فعالیت داشته است. گودرزی در موسسات مختلف هنری-علمی و فرهنگی حضور فعال دارد که از جمله آنها میتوان به ریاست گروه هنرهای تجسمی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران اشاره کرد. رییس گروه هنرهای تجسمی فرهنگستان هنر ایران، مشاور هنری موزه هنرهای معاصر تهران، طراح و مشاور در چندین نمایشگاه داخلی و بین المللی، سردبیر چندین نشریه تخصصی هنری و ... تالیف کتاب، ترجمه و تحقیق از دیگر فعالیت های اوست.
در کنار اثر مصطفی گودرزی شعر محمود درویش با عنوان «شهیدی است که شهیدی آن را حمل کند» آمده است:
اگر از تو درباره غزه پرسیدند ...
بگو به آنها:
در آنجا شهیدی است،
که شهیدی آن را حمل میکند،
و شهیدی از وی عکس میگیرد،
و شهیدی او را بدرقه میکند،
و شهیدی بر وی نماز میخواند
خانهای که یک در دارد
کاظم چلیپا هنرمند سرشناس ایرانی تحصیلات هنری خود را در دانشکده هنرهای زیبای تهران آغاز کرد. او کارشناسی ارشد نقاشی خود را از دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا دریافت کرد و دکترای خود را به پایان رساند. کارشناس پژوهش هنر دانشگاه هنر شاهد پدرش مرحوم حسن اسماعیل زاده (چلیپا) از آخرین هنرمندان نهضت نقاشی قهوه خانه ای بود. چالیپا در نمایشگاه های بینالمللی شرکت کرده و جوایزی مانند جوایز برس طلایی ژاپن را دریافت کرده است. او مدرس دانشگاه است و در رویدادهای هنری متعددی به عنوان عضو هیات داوران شرکت کرده است. چلیپا عضو هیات علمی دانشگاه هنر است. «آسمان چلیپا» و «رنگ خیال» ۲ فیلم مستندی هستند که بر اساس زندگی و آثار این هنرمند ساخته شدهاند.
شعر محمود درویش بر اثر کاظم چلیپا با عنوان «خانهای که یک در دارد» به شرح زیر است:
و دو پنجره
روی ساحل دخترکی است
و برای دخترک، خانوادهای
و برای خانواده، خانهای
و خانه دو پنجره دارد و یک در ...
روی دریا ناوچهای است
سرگرم شکار رهگذرانی
که بر ساحل قدم میزنند:
چهار، پنج، هفت
بر ساحل فرو میغلتند...
جیغِ دخترک از ساحل فراتر میرود
فراتر از شبی کویری،
اما پژواکی وجود ندارد
دخترک فریادی ابدی میشود
در اخبارِ فوری
که اکنون دیگر فوری نیست،
زیرا هواپیماها بازگشتهاند
تا بمباران کنند
خانهای که یک در دارد و دو پنجره!
آنجا که نگاه پایان میگیرد
غلامعلی طاهری هنرمند ایرانی دارای مدرک کارشناسی ارشد نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و یکی از بنیانگذاران دانشگاه شاهد است. طاهری در عرصه های هنری، فرهنگی و علمی، سمت های مختلفی به عنوان رییس موزه هنرهای معاصر تهران، قایم مقام دانشگاه شاهد، عضو هیات داوران مسابقات هنری، مؤسس انجمن علمی هنرهای تجسمی ایران و … داشته است. طاهری با ارایه سخنرانیهای تخصصی و شرکت در نمایشگاه های انفرادی و گروهی متعدد در ایران و عرصه بین المللی حضور فعالی داشته است.
غلامعلی طاهری درباره اثرش که تاکنون جایی دیده نشده است، به خبرنگار مهر گفت: این تابلوی نقاشی تصویری از کودکان غزه را که در حال گریه در آغوش مادرشان هستند، خانههایی که ویران شدهاند و مادری که در حال فریاد زدن است و دستش رو به آسمان و در حال استغاثه است، نشان میدهد. از دور نیز تانکهای اسراییلی در حال حمله هستند و تصویری غم انگیز از فاجعه غزه نمایش میدهد. این نقاشی رئال است و با فضایی تیره و رنگهای تیره کار شده است. من فکر میکنم برای بیان بسیاری از موضوعات، با حفظ جنبههای هنری، بیانی رئال بسیار مناسب است؛ به همین دلیل در حال حاضر آثارم را رئال خلق میکنم.
قطعه شعر محمود درویش با عنوان «آنجا که نگاه پایان میگیرد» برای این تابلو انتخاب شده که عبارت است از:
برادرانی داریم
دوستمان میدارند
تماشای مان میکنند
میگریند
و در خلوت خود میگویند:
«ای کاش این محاصره اینجا …»
کلام در گلو میماند
و پایان نمیگیرد.
رهایمان نکنید
تنهایمان نگذارید
سلام خداوند بر فرزند شهیدت
عبدالحمید قدیریان هنرمند ایرانی دارای لیسانس نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه هنر تهران است. قدیریان علاوه بر نقاشی، مجسمهها، طراحی صحنه و لباس و آثار مستند متعددی ارایه کرده است. قدیریان طراحی صحنه و لباس بسیاری از فیلمهای سینمایی و سریال های تلویزیونی را در کارنامه خود دارد که برای سریال «مریم مقدس» سیمرغ بلورین جشنواره بین المللی فجر را دریافت کرد. خانه سینما به او برای طراحی صحنه و لباس برای «ملک سلیمان» جایزه داد. وی همچنین عضو هیات داوران جشنوارههای بین المللی فیلم فجر و مدیر اجرایی اولین مراسم افتتاحیه المپیک بانوان بوده است. قدیریان تالیف بسیاری از کتاب ها و انتشار مقالات متعدد و برگزاری نمایشگاه های انفرادی و گروهی در ایران و خارج از کشور را در کارنامه دارد.
در کنار اثر قدیریان، قطعه شعر محمود درویش با عنوان «سلام خداوند بر فرزند شهیدت» آمده است:
در محضر پدر،
به سوگ پسر نشستهایم؛
«سلام خداوند بر فرزند شهیدت»
اندکی دیگر
میلاد یکی کودک را
شادباش میگوییم
کد خبر 6091769